09
مهر
نوشتهها
خانه » نوشتههای من »
دریچه
- نوشته شده توسط رخشا غلامی
28
آبان
وقتی بعد از مدتها میخواهی دریچهای را باز کنی
باید پشت آن دریچه، نور باشد
اگر نه، باز کردنش، کار عبثیست…
نوشته های مشابه
09
دی
سالی که گذشت
- نوشته شده توسط رخشا غلامی
- 0 دیدگاه
بیشتر روزهای ۲۰۲۳، زندگیم در گلویی تنگ و تاریک و باریکی گیر کرده بود و خدا را هزاران مرتبه شکر که مدتیست از این مرحله رد شده و الان مسیر پیش رویم باز و گشوده و روشن و سرسبز و دلپذیر است.
رشد کردم ولی رشد کردن برایم بسیار درد داشت.
دردی که مرا در هزارتویی انداخت که راه بیرون آمدن از آن را پیدا نمیکردم و البته که رشد، در همین سردرگمی و گمشدگی در راه ناشناخته برایم اتفاق افتاد.
راضیام؟!
مسیری بود که حتماً باید از آن میگذشتم تا به اینجا برسم.
ترجیحم این بود که آنقدر درد و تنهایی و حسهای بد را تجربه نمیکردم.
ترجیحم این بود که آنقدر بزرگ بودم که راحتتر از این مرحله میگذشتم.
و الان راضیم
نه بخاطر درهایی که کشیدم!
بخاطر گذر زندگیم از آن مرحله.
بخاطر رشدم.
چه چیزی مرا نجات داد؟!
امید به آمدن روزهای خوب.
امید...
13
آذر
See
- نوشته شده توسط رخشا غلامی
- 0 دیدگاه
عاشق انیمیشن Elemental شدم!
هر روز چند تا از سکانسهاش رو میبینم و دیالوگهایی که دوست دارم رو همراه کاراکترها میگم!
.See, I told you are special
!You see, He likes it
.I realy love when your light does that
!!?Are you sure about this one
و....
وقتی نور میشی و به زندگی یک آدم میتابی
وقتی دنیاش رو پُر از رنگ میکنی
میتونی مطمئن باشی که قلبش رو داری...
🤍
27
تیر
تغییر عادتها
- نوشته شده توسط رخشا غلامی
- 0 دیدگاه
الان که مثل همیشه پای تدوین فیلمهایم نشسته بودم، نگاهی به نور خانه کردم.
تا همین چند وقت پیش، شب که میشد تا زمانی که بخوابم تمام چراغهای خانه را حتی اگر استفادهای از آن محیط نداشتم، روشن میکردم و اگر دوستی میآمد خانهام و حین رفت و آمد به اتاقها، چراغ آنجا را خاموش میکرد، فوراً میگفتم:
روشنش کن. دلم میگیره
واقعاً هم همینطور بود. اگر جایی نور نبود، احساس میکردم خانه کوچک شده!
ولی بعد از یک مدتی، از یک ساعتی به بعد، نور خانه را کم میکردم.
و الان چند وقتیست که نور خانه فقط سرشب زیاد است و خیلی زود کم میشود و بعد شام هم کلاً به حداقل ممکن میرسد.
حتی چند شبیست دنبال این هستم که از این هم کمتر شود.
برای خودم این تغییر خیلی جالب است.
سر تغییر تغذیهام یک همت بزرگ داشتم و برایم...
30
اردیبهشت
نور زندگی
- نوشته شده توسط رخشا غلامی
- 0 دیدگاه
یه جمله است که من از یکی از دوستان عزیزم چند بار راجع به خودم شنیدم که خیلی به دلم نشست.
بهم میگفت:
تو اون زمان نورت زیاد شده بود.
من نور آگاهی و بزرگ شدن و تغییر درونیت رو به چشم میدیدم.
چقدر قشنگه این جمله
تو نورت زیاد شده بود...
🤍