نوشتهها
رهایی
نمیدانم سر چه،
ولی یک حس رهایی، در من جاری شده…
دوستش دارم…
دیشب یکی از نتهای گوشیام که دقیقاً ۵ سال و ۵ روز پیش آن را نوشته بودم، خواندم.
قسمتی از نوشتهام را اینجا میگذارم:
….
احساس سنگی همون احساسیه که ما معمولاً هر روز تجربهاش میکنیم. زره سنگیمون رو میپوشیم و با زندگی مواجه میشیم. سخت و محکم!
و احساس آب روون و جاری، احساسیه که روزهایی که حالمون خیلی خوبه تجربهاش میکنیم.
هر چیزی که پیش میاد ازش با روی باز استقبال میکنیم و لحظه به لحظه لذت میبریم و لحظهای به بعد فکر نمیکنیم.
یه چیزی رو باید بپذیریم
زندگی شاد و دلخواه نصیب کسی میشه که مثل آبِ جاری حرکت کنه و دائم مقاومت نداشته باشه
و یکی که مثل سنگه تو زندگی شاد هم بندازیش باز هم سنگه و سفت!
ظاهراً ۵ سال و ۵ روز پیش چیزهایی را فهمیده بودم ولی تا عملی شدنش راه طولانی داشتم!