09
مهر
نوشتهها
30
آبان
مثلِ هم
دوستم لاپاراسکوپی انجام داده و کیستهای بزرگ و کوچک تخمدانش را برایش درآوردهاند.
وقتی دیدمش، گفتم خدا کنه دیگه دردای پریودتم کم بشه بعد این موضوع.
گفت درد رو که همه دارن.
گفتم نه، من اصلاً ندارم!
تعجب کرد...
بارها شده که وقتی به کسی گفتم درد پریودی ندارم، تعجب کرده و گفته خوش به حالت...
یادم است از اول خدا با من بوده و واقعاً دردم همیشه کم بوده و از یک جایی به بعد که یادم نمیآید دقیقاً از چه زمانی ولی دردی را تجربه نمیکردم، در حد یک سستی کوتاه مدت بوده و کمکم آن حالت سستی هم از زندگیم خیلی وقت است رفته. حتی یادم نمیآید آخرین بارش کی بوده!
بعضی چیزها در زندگیمان بای دیفالت میشود انگار.
سستی و درد در زمان پریود هم انگار همین دیفالت و پیشفرض زندگی خانمهاست.
ولی حالا اینکه درد ندارم، دلیل بر این نیست...
28
آبان
وقتی قراره باشه…
چند ماه پیش که در حال تدوین جلسهی اتوکشی دورهی تراپی بودم، فکر کردم شاید بهتر است جلسه دوباره ضبط شود.
واقعاً هیچ قسمت مطلب گفته شده و زاویهی دوربینها و نور و مسائل فنی مشکلی نداشتند ولی یک سختگیری سراغم آمد و گفت که این جلسه را دوباره ضبط کن!
خلاصه تدوین آن جلسه را نصف و نیمه رها کردم و بعد هم وارد دوران جدیدی از کار و زندگی شدم که کلاً جریان تدوین جلسات موکول شدند به دو سه ماه بعد از آن تصمیم!
بعد از چند ماه که از نو شروع کردم به تدوین جلسات، دوباره رسیدم به تدوین جلسهی اتوکشی مو.
در آن چند ماه توقفِ تدوین، این جلسه را دوباره ضبط کرده بودم ولی هر چه در گوشی و لپ تاپ و هاردهایم گشتم، نبود که نبود.
حتی در ایمیلهای گزارش کارم سرچ کردم...
17
آبان
اوشین!
اگر متنی که به عنوان معرفی خودم در سایت گذاشته ام را خوانده باشید، میبینید که همان اولِ بسم الله گفتهام که بانو اوشین از بچگی الگوی من بودند.
راستش یکی از خاطراتی که از کودکیهایم برایم تعریف میکردند این بود که هر شب پیش تکتک اعضای خانوادهام میرفتم و میپرسیدم:
امشب اوشین داره؟
این، یکی از نوستالژیترین جملاتی بود که از خاطرات کودکیام برایم تعریف کردهاند.
حالا چرا یک دفعه اوشین را علم کردم؟!
راستش این بار که به خانواده سر زدم، متوجه شدم که اوشین را نمیدانم کدام کانال پخش میکند و مادر سر ظهر، اوشین میبیند.
یک بار گذرا نشستم که چند دقیقهای از سریال محبوب کودکیام را ببینم که چه چیزی من را جذب اوشین کرده بود.
در همان صحنهای که من دیدم، دختر اوشین از پناهگاهی که فرستاده بودنش، فرار کرده و برگشته بود ولی همسر اوشین...
15
آبان
احساس خوشبختی
امروز وقتی داشتم در هوای عالی نیمهی آبان ماه پیادهروی میکردم و با خودم خلوت کرده بودم، یک لحظه چشم باز کردم و دیدم اینجا دقیقاً همانجاییست که مدتها مشتاق رسیدنش بودم.
یک آرامش و یک راحتی ِدل.
یک جریانِ ساده از زندگی.
یک حال خوب و خیال راحت و آزادی.
خیلی وقت بود که این حسِ خوبِ خوشبختی را گم کرده بودم.
و در آن لحظهی نیمهی پاییز، من خوشبخت بودم.
و این شروع خوشبختیست...
الهی شکر 🤍
12
آبان
پایان فصل و شروعی تازه 🤍
مدتها بود که منتظر رسیدن امروز و این لحظه بودم.
لحظهای که یک فصل مهم کاریام تمام شود و فرصت قدم گذاشتن در راه جدیدی که هر روز شور و شوقش را داشتم، ایجاد شود.
امروز، آن روز است.
ششم آبان ماه ۱۴۰۳ این پایان شکل گرفت و یک شکل رهایی را آن روز تجربه کردم.
و امروز فرصتی شد برای استارتِ راه جدید.
ولی راستش را بگویم تا این لحظهی روز که صدای اذان مغرب میآید، کاملاً در خماری به سر میبرم! به نظرم قرص کافئین اعتیادآور است. دیروز که از مسافرت برمیگشتم و بخاطر دلایلی باید تا شب، در هوشیاری کامل به سر میبردم، هر زمان که احساس خستگی و خواب سراغم میآمد، یک قرص میخوردم و امروز تا الان یا خوابم یا احساس خوابآلودگی دارم!
امروز کاری که مدتها بود منتظر شروعش بودم را شروع کردم ولی خبری...
22
مهر
جلسهی اجرای پروتئین تراپی برای مراجعه کننده
تمامی مراحل کار پروتئین تراپی برای مشتری واقعی، از مشاوره و بررسی مو تا بررسی نتیجهی نهایی کار در این جلسه از دورهی تخصصی تراپی مو آورده شده است.
زمانی فیلم این جلسه ضبط شده است که فرد برای دریافت خدمات پروتئین تراپی با هدف ایجاد سلامت موهایشان، به مرکز تراپی من (رخشا غلامی) مراجعه کرده بودند و من با کسب اجازه و رضایت ایشان از تمام مراحل کار انجام شده فیلمبرداری کردم تا شما با دیدن فیلم این جلسه تمامی مراحل کار پلکس تراپی برای مشتری را ببینید و با تکرار آن و اجرای تمامی نکات گفته شده در حین کار، مهارت خود را بالاتر برده و خدمات بهتری را بتوانید به مراجعه کننده خود ارائه بدهید.
مراحل کار پروتئین تراپی در سه پارت آورده شده تا تمرکز هنرجو برای یادگیری آنها بیشتر و بالاتر باشد.
پارت...
22
مهر
کمالگرایی سختگیرانه!
از وقتی بیدار شدم، بیشتر تایمم را پای سیستم نشستهام و در حال تدوین یک جلسهی طولانی چند پارتی هستم.
امروز پروژهاش را شکل دادم، پارتها را مشخص کردم. فیلمها را سینک کردم و بیشتر زمانم را برای محو کردن چهره گذاشتهام.
و هنوز هم این پروسه ادامه دارد.
ولی چیزی که من را مجاب کرد که این پست را بنویسم، این بود که با وجود دردِ انگشتِ اشارهام از کار زیاد و حرکتش روی تاچ پد لپتاپ، هنوز از کارکرد امروزم راضی نیستم و از نظرم خیلی کم کار کردهام و باید این روند را ادامه دهم!
دیروز دوست عزیزی زنگ زد و خبر از قبولی فرزندش در یکی از بهترین رشتههای تحصیلی در یکی از بهترین دانشگاههای ایران را داد. وقتی با ذوق و شوق از حال فرزندش پرسیدم، گفت داره گریه میکنه...
(فکر نکنید از خوشحالی بلکه...
19
مهر
آماده سازی، اندازهگیری مواد، جام سر
یک متخصص تراپی مو باید به تمام جنبههای کاری خود مسلط باشد. یعنی علاوه بر شناخت مو و آسیبهای آن و مواد و تکنیکهایی برای ایجاد سلامت مو، باید بداند:
ـ چطور محیط کار و مشتری خود را آمادهی انجام کار نماید.
ـ چطور مواد تراپی را بر اساس درمانی که میخواهد انجام دهد، اندازهگیری و آماده نماید.
ـ چطور موها را تقسیمبندی کند.
ـ جام سر و انواع مو در یک جام سر را کامل بشناسد تا بتواند بسیار حرفهای مراحل مواد زدن، اتوکشی و باقی مراحل کار را پیش ببرد.
در این جلسه که پیشنیاز جلسات عملی دورهی تخصصی تراپی مو است، تمامی این موارد گفته شده و چند گام از انجام صحیح و حرفهای تراپی مو را در این جلسه یاد خواهید گرفت.
در پایان جلسه، به بررسی یک جام سر و تقسیم بندی مو و انواع موی...
19
مهر
اجرای پلکس تراپی برای مراجعه کننده
تمامی مراحل کار پلکس تراپی برای مشتری واقعی، از مشاوره و بررسی مو تا بررسی نتیجهی نهایی کار در این جلسه از دورهی تخصصی تراپی مو آورده شده است.
زمانی فیلم این جلسه ضبط شده است که فرد برای دریافت خدمات پلکس تراپی با هدف ایجاد سلامت موهایشان، به مرکز تراپی من (رخشا غلامی) مراجعه کرده بودند و من با کسب اجازه و رضایت ایشان از تمام مراحل کار انجام شده فیلمبرداری کردم تا شما با دیدن فیلم این جلسه تمامی مراحل کار پلکس تراپی برای مشتری را ببینید و با تکرار آن و اجرای تمامی نکات گفته شده در حین کار، مهارت خود را بالاتر برده و خدمات بهتری را بتوانید به مراجعه کننده خود ارائه بدهید.
مراحل کار پلکس تراپی در دو پارت آورده شده تا تمرکز هنرجو برای یادگیری آنها بیشتر و بالاتر باشد.
پارت اول...
15
مهر
خلاء
چند شب پیش وقتی نشسته بودم کف زمین و داشتم با گوشتکوب، گردوها را روی سرامیک خانه میشکستم و همان لحظه هم میخوردمشان، احساس کردم که انگار تمام سیمهای ذهنم قطع شده!
جدی میگویم!
لحظهای احساس کردم یک غار نشینم که خوراکی را پیدا کرده و با سنگ بر سر آن میکوبد و بیخیال از هر اتفاقی که بعد از آن لحظه ممکن است برایش بیافتد، تنها به طعم و بافت خوراکی ناشناختهاش فکر میکند!
لحظهی نابی بود ولی نمیخواهم بیشتر توضیحش دهم...
ای همیشگی ترین عشق، در حضورِ حضرتِ تو
ای که میسوزم سراپا، تا ابد در حسرتِ تو