نوشتهها
حلقهی نامرئی
وقتی دو نفر باهم وارد یک رابطه میشوند (مخصوصاً رابطهی عاطفی)، یک حلقه، یک ریل بستهی نامرئی بینشان شکل میگیرد.
حلقهی نامرئی و کانتکشن برقرار شده، نیاز به حرف زدن ندارد.
نیاز به حضور در کنار هم ندارد.
نیاز به هیچ چیزی ندارد.
تا زمانی که کانتکشن برقرار باشد، نیاز به هیچ چیز خاص و عجیب غریبی نیست.
همه چیز خود به خود پیش میرود.
میان حلقه خوشی و ناخوشی هست.
دوستی و دعوا هست.
حرف زدن و حرف نزدن هست.
مسافرت و تنهایی و چه و چه هست ولی اگر آن مدار نامرئی نباشد، اگر حضور فیزیکی هم در کنار فردی داشته باشی، باهم حرف بزنید، دعوایی نباشد، همه چیز گل و بلبل هم باشد، باز هم هیچ چیز سر جای خودش نیست.
در راستای پست قبلی، گاهی اوایل رابطه برای یک طرف رابطه، آن حلقه شکل گرفته و تنها کار درستی که باید انجام دهد، شکل دادن آن حلقهی احساسی دور طرف مقابل است، نه کارهای جانبی!
کارهای جانبی و خرابکاریهایی مثل وقت گذاشتنهای بیهوده!
غذاهای خوشمزه درست کردن!
دادن هدیههای جذاب!
شوخیهای بیمزه که ببین من چقدر کولم!
یا خیلی خودمانی بخواهم بگویم مثل دست تکان دادنها و بالا و پایین پریدنهای یک بچه که دائم هم میگوید:
منو ببین.
منو ببین.
من خیلی خوبم.
منم ببین.
و هر کار فیزیکی و رفتاری که حاشیهاست.
کار درست فقط ایستادن و ایجاد یک بازی احساسیست که باعث شود، طرف مقابل روزی چشم باز کند و ببیند که وسط بازی رابطه است!
(منظور وسط بازی رابطه، همان حضورش در آن حلقهی نامرئی رابطه است.)
ولی…
یک ولی بزرگ هم اینجا وجود دارد.
اگر در این شرایط، دست کسی را گرفتی و وارد حلقهی رابطهاش کردی، جا نزن!
یا حداقل زود جا نزن.
یا طناب حلقه را از سمت خودت پاره نکن.
بدان که تو بودی که بازی را شروع کردی، تو بودی که طرف را به سرمایهگذاری برای رابطه ترغیب کردی.
شاید آن فرد اصلاً رابطه بلد نباشد.
شاید از رابطه بترسد و نخواهد وارد حلقهی رابطه شود.
حال که بخاطر دوست داشتن خودت، دستش را گرفتی و او را هم وارد بازی کردی، ولش نکن.
یادت باشد که او کجا بوده و تو کجا آوردیش.
یادت باشد که او بخاطر بازی تو تمام حضورش را در بازی گذاشته.
اگر برای تو کافی نیست، صبور باش و دوباره به حلقه استحکام ببخش.
در این زمان، تو مجاز نیستی که زود جا بزنی یا حلقه را پاره کنی.
مجاز که …!
هر کسی هر جایی میتواند باشد!
ولی به نظر من یک جورهایی ضربه زدن آگاهانه به طرف مقابل و شکستن قلب و وجودش است.
اگر در این شرایطی، صبورتر باش و به احساست (نه به عقل و منطق و تجربیاتت) اعتماد کن و اجازه بده، باز هم مسیر آب، راهش را پیدا کند.