نوشتهها
خانه دوباره خانه میشود
این روزها فهمیدم معنای راحتی و امنیت به سادگی خلاصه میشود در صندلیای که کنار پایت هست تا زمانی که پشت سیستم مینشینی پایت را رویش دراز کنی.
نخ دندان در سر میز ناهار خوری، کنار سیستمت، روی پاتختی باشد و هر وقت بخواهی دست دراز کنی و برش داری.
مسواکت دقیقا همانجایی باشد که میخواهی و مجبور نباشی هر دقیقه جایی بگذاری که کثیف و آلوده نشود.
حمامت تمیز باشد.
ملافهها بوی تمیزی بدهند.
با لباس راحت در خانهات راه بروی.
به هر اندازه که خواستی برقصی.
نتت با کیفیت بالا کار کند و قطع نشود.
لباسهای کثیفت را هر وقت جمع شدند، بشویی و جایی هم برای خشک کردنشان داشته باشی.
حتی نرمی فرشی که رویش راه میروی هم، خود خوشبختیست.
وقتی بعد حدود یک ماه، فرش را پهن کردم و رویش پا گذاشتم باورم نمیشد انقدر نرمی فرش به انسان آرامش میدهد.
یا وقتی سرامیکها تمیز شدند و دیگر نیاز نبود حتماً با صندل یا روفرشی در خانه راه بروم، احساس خوشبختی کردم.
کمکم خانه دارد دوباره خانه میشود…
خانهای نو که حس زندگی در آن جاریست.
مدتی بود همه چیز از من گرفته شده بود.
تنهایی،
آرامش،
تمیزی،
خواب،
حتی نت!
و الان تکه تکه به من برگشتند.
نه تنها برگشتند بلکه خود را آراستن و برگشتند.
مثل گل شازده کوچولو. برای اینکه با تمام زیباییاش ظاهر شود، مدتها شازده را منتظر گذاشته بود!
چیزهای دیگری هم بود که دوست داشتم بنویسم ولی ترجیح میدهم برای خودم نگهشان دارم…