نوشتهها
فقط در من
نمیدانم در زندگی چند بار دلت شکسته…
و امیدوارم عددش صفر باشد.
برای من کم نبوده!
گاهی با یک گریه و تغییر سطح صمیمیت آن آدم در زندگیام، خیلی ساده جریان تمام میشود و گاهی با هزاران بار گریهی مفصل و مدتهای طولانی به قلبم آرامش دادن، از این مرحلهی سخت گذر میکنم.
و چیزی که در خود تحسین میکنم صبوریست که بعد از شکسته شدن قلبم تجربه میکنم و خود را دعوت میکنم به یک تنهایی و صبر، تا درد از وجودم بگذرد.
و همه چیز، فقط در من اتفاق میافتد.
و شاید این اولین بار است که به کسی میگویم که
من برای گذر از یک شکستگی دل، شاید سالها مجبور به صبوری کردن و وقت دادن به قلبِ شکستهام باشم…
راستش وقتی پای سیستم نشستم به قصد نوشتن، موضوع دیگری در ذهنم بود ولی ظاهراً این حرفها باید نوشته میشدند!
من هم تسلیم، میگذارم بمانند…