نوشتهها
هیچ
چند وقت پیش یک پستی گذاشتم به اسم رهایی.
قشنگ یادم است که چه اتفاقهایی افتاده بود در آن زمان و من چه عکس العملهایی در راستای صلح درونی درمقابلشان انجام دادم.
گاهی سکوت،
آرامش،
گذر کردن،
رها بودن
و هر آنچه که فکر میکنی عکس العمل نیست،
ولی بهترین عکس العمل است…
این چند وقت اخیر هر روز از خدا میخواهم گشایشی در ذهن و روحم ایجاد کند.
روح و قلبم به آرامش برسد و با این جهان هم مسیر باشم.
و هر چند وقت یک بار، جهان یک هدیه بزرگ به من در این راستا میدهد.
یادم است در بیوی تلگرام دوستی خواندم در این دنیا که همه میکوشند چیزی شوند، تو هیچ شو.
هر از گاهی میرفتم و بیواش را میخواندم تا بفهمم یعنی چه!
و یک دوستی هم بارها گفته بود آدم فکر میکند بعضی چیزها نقطهی قوتاش است ولی دقیقاً از همان نقطهی قوت است که در زندگی ضربه میخورد.
انقدری که از آن چیزی که فکر میکند نقطهی قوتش ضربه میخورد، از نقطه ضعفش ضربه نمیخورد و آسیب نمیبیند.
هر وقت این حرف را میشنیدم به خودم و اینکه کدام نقطهی قوت من است که ممکن است به من آسیب برساند، فکر میکردم و البته که به نتیجه نمیرسیدم.
چند اتفاق دیگر هم در این روزها افتاد و همه باهم باعث شدند امروز به آن حرف بیوی دوستم برسم و بفهمم که دقیقاً من از همانجایی ضربه میخورم که فکر میکنم خیلی چیزی هستم و نقاط قوت بسیار بالایی دارم!
دقیقاً از تکتکشان ضربه خوردم…
و چقدر قشنگ است که رهایشان میکنی.
این صلح،
این آرامش،
این هیچ بودن،
این جاری بودن،
این شور زندگی که که با لبخند هر روز بیدار میشوم فارغ از هر نتیجه و خواستهای،
برایم بسیار ارزش دارد.
این شور و شوق زندگی را دوست دارم…
الهی شکرت
🤍
جنس حس و حال این روزهایم با حال خوب و شادی و آرامشی که در خیالم است، فرق دارد ولی مسیر رسیدن به مرحلهی بالا دقیقاً همین است که در آن قرار دارم…
🤍