خاطرات یک آرایشگر, نوشته‌های من

وقتی قراره باشه…

چند ماه پیش که در حال تدوین جلسه‌ی اتوکشی دوره‌ی تراپی بودم، فکر کردم شاید بهتر است جلسه دوباره ضبط شود.

واقعاً هیچ قسمت مطلب گفته شده و زاویه‌ی دوربین‌ها و نور و مسائل فنی مشکلی نداشتند ولی یک سختگیری سراغم آمد و گفت که این جلسه را دوباره ضبط کن!

خلاصه تدوین آن جلسه را نصف و نیمه رها کردم و بعد هم وارد دوران جدیدی از کار و زندگی شدم که کلاً جریان تدوین جلسات موکول شدند به دو سه ماه بعد از آن تصمیم!

بعد از چند ماه که از نو شروع کردم به تدوین جلسات، دوباره رسیدم به تدوین جلسه‌ی اتوکشی مو.

در آن چند ماه توقفِ تدوین، این جلسه را دوباره ضبط کرده بودم ولی هر چه در گوشی و لپ تاپ و هاردهایم گشتم، نبود که نبود.

حتی در ایمیل‌های گزارش کارم سرچ کردم که یادم بیآید که دقیقاً کی این جلسه را دوباره ضبط کردم که باز خبری نبود که نبود! همه‌ی گزارش کارهایم خبر از ضبط همان جلسه‌ای می‌داد که تدوینش را نصفه نیمه رها کرده بودم.

یعنی انگار اصلاً چنین کاری انجام نشده و برای همین است که اثری از آن نیست!

راستش برایم عجیب بود، فکرم می‌گفت که دوباره ضبط کردم ولی شواهد ردش می‌کرد و خب شواهد زورشان بیشتر بود و دیگر قبول کردم که حتماً‌ ضبطش نکردم و شروع کردم به تدوین همان برداشت قبلی.

و اتفاقاً هر چه از تدوینش می‌گذشت فکر می‌کردم نکند این همان برداشت دوم است که انقدر خوب و کامل است.

انرژی جلسه عالی بود و همه‌ی نکات گفته شده بود،‌ به خودم می‌گفتم پس این یا برداشت دوم بود یا اینکه قبول کرده بودم که همین برداشت خوب است و دیگر نیاز به ضبط دوباره نیست و ضبطش نکردم…

خلاصه که تدوینش تمام شد و تدوین باقی جلسات بعد از آن، هم تمام شد و دوره تکمیل شد و همه‌ی کارهای آن انجام شد.

تمام پروژه‌های تدوین و فیلم‌های خام و فیلم‌های نهایی بایگانی شدند در جایی امن.

و من پایان پروژه را در گزارش کارم نوشتم و برای خودم ارسال کردم.

شاید یکی دو هفته بعد از پایان پروژه، در گوشی‌ام فیلمی دیدم از برداشت دوم جلسه‌ی اتوکشی!

باورم نمیشد.

من بارها و بارها گوشی را چک کرده بودم، چطور ندیده بودمش!

در یک لحظه گفتم اشکال نداره، دوباره تدوینش می‌کنم.

سراغ دوربین دوم رفتم، خبری از فیلم برداشت جدید در دوربین دوم نبود!

مگر می‌شود؟!

در دوربین اول، مشخص بود که دوربین دوم در حال ضبط است، پس فیلمش کو؟!!

بعد از این اتفاق دوباره مطمئن شدم که انرژی فیلم برداشت اول از آن جلسه انقدر قوی بود که باید در دوره قرار می‌گرفت.

انقدر قوی بود که در آن لحظه که ثانیه‌ای به ذهنم رسید که برداشت دوم را تدوین می‌کنم و جایگزین، فیلم دوربین دوم آن برداشت را از چشمانم مخفی کرد!

در زمان ضبط دوره‌ی رنگ و لایت هم اتفاق مشابه‌ای افتاد و من آن زمان ظاهراً بیشتر ایمان داشتم به هدایت‌های این جهان.


این روزها، دوباره رها شدم در جریان هستی.

انقدر رها که واقعاً از لحظه لحظه‌ی زندگیم لذت می‌برم.

ولی می‌دانم هنوز انقدر مقاومت دارم که مثلاً برای جریان به این کوچکی که برایم ثابت شده بود که باید همان برداشت از جلسه در دوره قرار بگیرد، باز داشتم راه را سخت می‌کردم و به بیراه می‌رفتم!

باید بیشتر یاد بگیرم که اگر چیزی قرار است در زندگیم باشد، به راحتی در زندگیم حضور پیدا می‌کند و تجربه‌اش می‌کنم و اگر قرار نباشد، دست از مقاومت و سرسختی بردارم و بگذارم جریان هدایت در زندگیم جاری باشد…

🤍

دیدگاهتان را بنویسید