نوشته‌های من

گشودگی یا در بسته

حتم دارم موضوعی که این روزها با آن مواجه می‌شوم، یا در من است یا باید از آن چیزی بیاموزم.

با علم بر این خلا درونی وجودم، نوشته‌ام را شروع می‌کنم:

امروز زمان صحبت با دوستی، دو بار با در بسته مواجه شدم. خیلی راحت بخواهم بیانش کنم یعنی حرفم خورد تو دیوار!

چند روز پیش هم همینطور شد!

حتما عیب از من است که حرفم را به گونه‌ای بیان می‌کنم که قابل پذیرش نیست یا شکلات پیچ نشده و با زاویه‌ای عنوانش می‌کنم که فرد سدی می‌سازد برای نپذیرفتن آن!

حتما یک زاویه دیدی که به این موضوع خواهم داشت، همین است ولی یک زاویه دیگری هم این جریان دارد که در آنجا من دچار خلاء نیستم.

کسی که آماده‌ی پذیرش نیست، خودت را بکُشی هم چیزی عوض نمی‌شود.

کسی که از تو خواهش نکرده راه حلی یا تغییری در زندگی‌اش ارائه کنی، بهتر است دهانت را ببندی و فقط از هوا و جریان هوا لذت ببری!

من این دو درس را خیلی وقت است که یاد گرفته‌ام و اجرا می‌کنم، نمی‌دانم چرا فکر کردم نه اینها فرق می‌کنند! این آدمها آگاهند، پس زدن این حرف جایش مناسب و درست است!

یادم است زمانی که فهمیدم باید تغییری در زندگی‌ام ایجاد کنم، به گشوده‌ترین حالت ممکنم درآمدم.

در پذیرش کامل بودم.

هر گونه نجوایی را در درونم خاموش کرده بودم و هر آنچه دریافت می‌کردم

اگر با درونم سازگار بود،

اگر دید جدیدی به من برای بهتر شدن زندگیم، ارائه می‌داد،

اگر همه‌ی دنیا با آن مخالف بودند ولی راه جدیدی بود که به زندگی من عطر و بویی تازه می‌داد،

با دل و جان می‌پذیرفتم و در زندگیم امتحانش می‌کردم.

دنبال درست بودن آن نظریه ‌میگشتم نه اثبات ردش.

در یک کلام سد نبودم و مشتاق تغییر و بهتر شدن.

 

بعد از اینکه امروز برای دومین بار این موضوع را در چند روز اخیر تجربه کردم دوباره یاد دوران شروع تغییراتم افتادم و برایم یادآوری شد که هر فرد در زمانی که مناسب خود اوست، باز و گشوده می‌شود و ما در این جریان هیچگونه دخالتی نباید داشته باشیم.

(و البته شاید هیچوقت این اتفاق نیوفتد و خب باز هم در روند زندگی ما تغییری ایجاد نمی‌شود.)

 

دیدگاهتان را بنویسید