09
مهر
خاطرات یک آرایشگر
28
آبان
وقتی قراره باشه…
چند ماه پیش که در حال تدوین جلسهی اتوکشی دورهی تراپی بودم، فکر کردم شاید بهتر است جلسه دوباره ضبط شود.
واقعاً هیچ قسمت مطلب گفته شده و زاویهی دوربینها و نور و مسائل فنی مشکلی نداشتند ولی یک سختگیری سراغم آمد و گفت که این جلسه را دوباره ضبط کن!
خلاصه تدوین آن جلسه را نصف و نیمه رها کردم و بعد هم وارد دوران جدیدی از کار و زندگی شدم که کلاً جریان تدوین جلسات موکول شدند به دو سه ماه بعد از آن تصمیم!
بعد از چند ماه که از نو شروع کردم به تدوین جلسات، دوباره رسیدم به تدوین جلسهی اتوکشی مو.
در آن چند ماه توقفِ تدوین، این جلسه را دوباره ضبط کرده بودم ولی هر چه در گوشی و لپ تاپ و هاردهایم گشتم، نبود که نبود.
حتی در ایمیلهای گزارش کارم سرچ کردم...
27
بهمن
ترکیبها
چقدر این رنگ قشنگه، چه رنگهایی رو باهم ترکیب کردین؟!
در تمام این سالهایی که در حوزهی رنگ و لایت کار کردهام، بارها شده که افراد از من ترکیب رنگی که ایجاد کردهام را بپرسند.
چه مشتریهای سالن چه مثلاً با دوستی رفته باشم بیرون و افراد از رنگ موهایش خوششان آمده باشد و وقتی فهمیدند کار من است، اولین سوال بعد از تعریفشان این بوده!
اما این چند ماه اخیر خیلی این جمله را شنیدم.
راستش اگر یادم باشد، میگویم!
چرا میگویم اگر یادم باشد؟
در دورهام چندین و چند جلسه راجع به داستان رنگها و تناژها و عملکردشان صحبت کردهام و موضوع ترکیب رنگ واقعاً موضوعیست علمی و که فردی که وارد این حوزه میشود واقعاً باید تمام داستان را بداند تا کار را درست پیش ببرد ولی موضوع بعد از علم، برای من شهود است.
الهام است.
من هم این...
08
اردیبهشت
برای انجام رنگ و لایت از مواد مشتری استفاده کنیم؟
چندین سال پیش که به عنوان پرسنل در سالنی مشغول به کار بودم، گاهی مشتریانی داشتم همراه خود رنگ و اکسیدان میآورند و میخواستند که موهایشان را با مواد خودشان رنگ کنم.
من به عنوان پرسنل آن سالن که وظایفی را برای انجام داشتم، این کار را انجام میدادم ولی قبل از شروع کار، یک سری موضوعات را برای مشتریم توضیح میدادم که در همین جلسه هم راجع آن موضوعات کامل صحبت میکنم که اگر در شرایط مشابه شرایط من قرار گرفتید، از تجربهی من استفاده کنید.
ولی بعد از آنکه مستقل شدم، دیگر در چنین شرایطی قرار نگرفتم ولی همیشه به هنرجویانم بابت انجام دادن یا انجام ندادن کار رنگ و لایت با موادی که مشتری همراه خود میآورد، توضیح دادهام و دلایل و تجربیاتم را در اختیارشان گذاشتهام.
و حال در این ویدیو راجع به این...
04
اردیبهشت
چگونه از صفر تبدیل به یک متخصص حرفهای شویم؟
یادم است زمانی که وارد حوزهی رنگ و لایت شدم، کاملاً در این حوزه یک صفر مطلق بودم!
هیچگونه مهارت و تکنیکی در این حوزه نداشتم و تا آن زمان فقط به فکر درس و دانشگاه و کار در حوزهی تحصیل خودم بودم.
حتی در خانهمان هم کوچکترین کار آرایشی انجام نمیشد و به همان حالت طبیعی خدادادی به زندگیمان ادامه میدادیم و فقط به فکر علم و پیشرفت بودیم!
و بخاطر این شرایط، زمانی که من تصمیم گرفتم وارد این حوزه شوم، از تمام هنرجویان همدورهای خودم عقبتر بودم و یادگیری برایم بسیار مشکلتر بود. چون تا آن زمان، مغز من در این حوزه هیچ تجربهای نداشت و این کار را برای من مشکل کرده بود.
ولی من با پشتکار و استمرار بالا به آن چیزی که میخواستم رسیدم و نه تنها رسیدم بلکه در آن حوزه به...
18
اسفند
پدرم ❤️
این روزها که باید صبح زود بیدار شم و برم سالن، پدر ساعت شش زنگ میزنه که بیدارم کنه و معمولاً یکمی هم باهام حرف میزنه تا مطمئن بشه که دیگه واقعاً بیدارم.
این حقیقتاً شکلی از خوشبختیه.
❤️
06
اسفند
عکس بگیرید!
طبق تجربه میگم، اگه از موی یه مشتری بعد از تموم شدن کارش، عکس نگیرم، فرد فکر میکنه حتماً کارش قشنگ نشده یا اگر مطمئن باشه که قشنگ شده و خیلی هم موهاشو دوست داشته باشه، فکر میکنه من دوسش ندارم! حالا یا خودشو یا موهاشو!
بنابراین اگر مشتریتون دیرش نشده بود، حتما ازش عکس بگیرید!
29
بهمن
زمانبندی دقیق خداوند
همین دو سه شب پیش که داشتم هاردم رو برای شروع تدوین فیلم جدید زیر و رو میکردم، متوجه شدم یه چند تا از فیلمها از کارهای اصلی که حتماً قصد داشتم تدوینشون کنم، از دو فولدری که مخصوص هر کار هست، فقط یکیشون تو هارده و یکی دیگه غیبش زده!
تمام فولدرها رو نگاه کردم و به هر مدلی بود توی هاردهام سرچ کردم ولی نبود که نبود. راستش اولش یکم حالم گرفته شد، ولی بعدش گفتم حتماً نباید باشه دیگه وگرنه هیچ دلیل دیگهای وجود نداره و فکر نمیکنم انقدر گیج باشم که فیلمهای به این مهمی رو کلاً به هاردم انتقال نداده، پاک کرده باشم.
خلاصه، دیگه بیخیال شدم و گفتم اینهمه فیلم، یا از همینها استفاده میکنم یا عزم رو جزم میکنم و دوباره ضبطشون میکنم.
دیروز، با همکاری یکی از دوستهای عزیزم که...
23
شهریور
این همونیه که تو میخوای!
چند وقت پیش برای خرید شلوار وارد یه فروشگاه شدم. همون اول مشخصات شلواری که میخواستم رو کامل به فروشنده توضیح دادم.
فروشنده از همون اول فروشگاه، هر شلواری که باهاش مواجه میشد، برمیگشت بهم میگفت : این همونیه که تو میخوای.
بعد من یکم شلوار رو نگاه میکردم، میدیدم نه این اصلا اونی نیست که من میخوام. نه جنس پارچهاش نه فرم دوختش.
باز میرفتیم جلوتر، شلوار که تو رگال میدید میگفت: این همونیه که تو میخوای.
بعد شلواره حتی رنگش هم اونی نبود که من میخواستم!
رفتار غیرحرفهایش برام جالب شده بود. با اینکه میدونستم من باهاش به نتیجه نمیرسم یکم دیگه ادامه دادم ببینم واقعا از فروشندگی و بازاریابی فقط یاد گرفته با مشتری همون اول صمیمی بشه و همین یه جمله رو بگه؟!
واقعا تا آخرش همین بود!
خندهداره ولی واقعا بعضیا تو کارشون میزان پیشرفتی که دارن...
16
مرداد
سر وقت
ساعت ۷:۴۵ دقیقهی یه روز تعطیل رسمی، مشتریم بهم پیغام صوتی (ویس واتسآپ) داد که من کمی با تاخیر میرسم، ساعت ۸ و نیم مثلا، اشکالی نداره؟
قرارمون ساعت ۸ بود.
بهش ویس دادم که نه، اوکیه و میبینمش.
در همهی سالهایی که کار کردم، یکی از موضوعاتی که همیشه مورد توجه بوده، همین وقت دادن و سروقت حاضر شدن و موضوعات مربوط به زمان بوده و خاطراتم از این موضوع به ظاهر کوچیک در حوزهی کاری خودم، خیلی زیاده و شاید کم کم همینجا نوشتمش ولی الان میخوام بگم حرفهای بودن در هر زمینهای شامل ذره ذرهی رفتار ماست و یکی از نشونههای یه آدم حرفهای همین سر وقت حاضر شدنشه.
(بحث مراجعه کننده جداست.)