Give up

من چند وقتیه Give up کردم. واقعا تسلیم شدم و سپر انداختم. به جایی رسیدم که بگم هیچی نمیدونم، با عقل خودم هیچ کاری انجام نمیدم و تسلیم. اونجا که میگه “باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد خودش می‌بردت هر جا دلش خواست به هر جا برد بدون، ساحل همونجاست” دقیقا من همونجام. همون مرحله. و البته که نه ترسی هست نه ناراحتیی... 🤍

ادامه‌ی مطلب

خاطرات یک آدمکش حرفه‌ای

هر بار اومدم راجع به کتاب خاطرات یک آدمکش با خودم حرف بزنم، گفتم آدمکش حرفه‌ای. به نظرم “حرفه‌ای‌”ش جامونده! یعنی یه روز میشه منم با یه سری کلمات ساده، داستان رو طوری پیش ببرم که مخاطب هر یه خطی که می‌خونه و میره جلو، بیشتر در جهانی که ساختم غرق بشه و نخواد بیاد بیرون و هر لحظه هم تو دلش بگه دمش گرم، چقدر حرفه‌ای می‌نویسه…

ادامه‌ی مطلب

خوب ماندن 🤍

خوب بودن در سختترین شرایط، یک ایمان، اصالت و پای خود ایستادنی می‌خواهد که هر کسی از پس آن برنمی‌آید. من هم در خیلی از زمانها و در خیلی از موقعیت‌ها آنطور که باید، خوب نبودم. ولی حال که یکی‌ از مهمترین دلخوشی‌های زندگی‌ام را از دست داده‌ام و نوری نیست، تصمیم گرفته‌ام من عوض نشوم. یا بهتر است بگویم عوض بشوم. یک بار در این موضوع هم خوب بمانم، اگر دنیا آن چه را که من می‌خواهم به من نمی‌دهد...  

ادامه‌ی مطلب

حتی برای اندک زمانی کوتاه 🤍

تنم گرم می‌شود، از زمین، از دنیا جدا می‌شوم، درست مثل همان لحظه. همان لحظه‌ی کوتاه، و این‌بار در قلبم پررنگتر از قبل بایگانی‌اش می‌کنم. که بماند، که بدانم، بودم، یک زمانی بودم، یک زمانی تجربه کردم، حتی برای اندک زمانی کوتاه...  

ادامه‌ی مطلب