شناور در آب

در سفر اخیرم به شمال و رفتن به دریا اتفاق جالبی افتاد. وقتی در دریای زیبای خزر در حال لذت بردن بودم، خواهرم به من و دخترش یاد داد که چطور می‌توانیم روی آب شناور شویم. چم و خم کار را گفت و گفت که ممکن است در دفعات اول چه تجربه‌ای داشته باشیم ولی تاکید کرد که با همه‌ی اینها مطمئن باشین میاین روی آب، چون قانونشه. فقط رها باشین. رهای رها. یکی دو بار اول برایم سخت بود ولی چون خواهرم را می‌دیدم که به راحتی روی آب شناور می‌ماند، ادامه دادم و البته ذهنی به خودم گفتم من به سیستم خدا اعتماد می‌کنم. رها بودن من نشان از ایمانم است. با اهرم رنج و لذتی که، هرچقدر رهاتر باشی یعنی به سیستم این جهان بیشتر اعتماد داری، به راحتی بعد چند بار امتحان کردن، روی آب شناور...

ادامه‌ی مطلب

تغییر عادتها

الان که مثل همیشه پای تدوین فیلم‌هایم نشسته بودم، نگاهی به نور خانه کردم. تا همین چند وقت پیش، شب که می‌شد تا زمانی که بخوابم تمام چراغ‌های خانه را حتی اگر استفاده‌ای از آن محیط نداشتم، روشن می‌کردم و اگر دوستی می‌آمد خانه‌ام و حین رفت و آمد به اتاق‌ها، چراغ آنجا را خاموش می‌کرد، فوراً می‌گفتم: روشنش کن. دلم میگیره واقعاً هم همینطور بود. اگر جایی نور نبود، احساس می‌کردم خانه کوچک شده! ولی بعد از یک مدتی، از یک ساعتی به بعد، نور خانه را کم می‌کردم. و الان چند وقتیست که نور خانه فقط سرشب زیاد است و خیلی زود کم می‌شود و بعد شام هم کلاً به حداقل ممکن می‌رسد. حتی چند شبی‌ست دنبال این هستم که از این هم کمتر شود. برای خودم این تغییر خیلی جالب است. سر تغییر تغذیه‌ام یک همت بزرگ داشتم و برایم...

ادامه‌ی مطلب

باران در غار حرا

دیشب قبل خواب این پست را نوشته بودم. هرچند با عنوانش، کلاً پنج کلمه است. در خوابم باران می‌بارید و من از حضورش لذت می‌بردم ولی یادم نبود که آن را می‌خواستم. صدایی از غیب آمد که مگه نگفتی بارون دوست داری. اینم بارون. چرا نمیری ببینیش؟! تلنگری بود حرفش. آنقدر واضح و همان لحظه و همان جا این اتفاق در حال رخ دادن بود که گیاهانی که در گلدان نمای بالکن کاشتم هم به همان اندازه‌ای رشد کرده بودند که وقتی صبح بیدار شدم و دیدمشان... 🤍 انا اقول کن فیکون.

ادامه‌ی مطلب

ربُّنا الله

من ریتم این آهنگ را خیلی دوست دارم. کدام آهنگ؟ الله الله الله الله الله الله لا اله الی الله لا اله الی الله ایران ایران ایران... (با ریتم بخونیدش 😉) و هر بار آن را می‌شنوم، یک ایمان قوی و یک بی‌ایمانی قوی در این آهنگ می‌بینم. یک ایمان و شرک همزمان. یک جا فریاد می‌زنند نیست خدایی جز الله. بعد در ادامه می‌گویند فردا که بهار آید آزاد و رها هستیم! یعنی همان موقع که با تمام وجود دم از ایمان و وجود خدا می‌زنند، شریکان زیادی را برایش قائل می‌شوند و یک ناتوانی عظیم را به او (یا سیستم جهان) وصل می‌کنند. یعنی من اگر جای خدا بودم، می‌گفتم کدام خدا را می‌گویند دقیقاً؟! البته که خدا جواب آن بی‌ایمانی و شرک را داده. نه اینکه خدا بدهد. نتیجه‌ی آن بی‌ایمان، همین است. نتیجه‌ی سیستم دقیق خداوند همین است که در زندگی هر انسانی می‌بینیم. به جنسیت و نژاد و...

ادامه‌ی مطلب

ایمان به غیب 🤍

وقتی در راهی قدم برمی‌داری، جهان، تو و ایمانت به راه را می‌آزماید. اینجا دو راهیست که فقط مومن می‌تواند از پس راهی که انتخاب کرده، برآید. یادم است در کلاس نویسندگی، استادم تا نوشت قهرمان داستان همیشه مومن است، سریع پرسیدم یعنی چی همیشه مومن؟! آن روزها درگیر کلمه‌ی مومن بودم و مثل ناقوسی آن کلمه در ذهنم زنگ زد. مومن یعنی پایدار در راهی که انتخاب کرده. قهرمان داستان مومن است به راهش. گاهی خطا می‌رود ولی برمی‌گردد به راهی که به آن معتقد است.   همیشه مومن... ابراهیم نماد همیشه مومن است برای من. حتی در راه اثبات ایمانش، قدم‌هایی برداشته که فکر کردن به آنها، بدون درک و حس ایمانش، عجیب به نظر می‌رسد. ولی او می‌دانست به چه ایمان دارد. می‌دانست راهی که در آن است تنها و تنها خیریت برای او دارد.   مومن در زمان انتخاب دو راهی، تجزیه و تحلیل نمی‌کند. راه درست...

ادامه‌ی مطلب

نور زندگی

یه جمله است که من از یکی از دوستان عزیزم چند بار راجع به خودم شنیدم که خیلی به دلم نشست. بهم می‌گفت: تو اون زمان نورت زیاد شده بود. من نور آگاهی و بزرگ شدن و تغییر درونیت رو به چشم می‌دیدم.   چقدر قشنگه این جمله تو نورت زیاد شده بود... 🤍

ادامه‌ی مطلب

از مواد مشتری استفاده کنیم؟ - رخشا غلامی - متخصص سلامت و زیبایی مو

برای انجام رنگ و لایت از مواد مشتری استفاده کنیم؟

چندین سال پیش که به عنوان پرسنل در سالنی مشغول به کار بودم، گاهی مشتریانی داشتم همراه خود رنگ و اکسیدان می‌آورند و می‌خواستند که موهایشان را با مواد خودشان رنگ کنم. من به عنوان پرسنل آن سالن که وظایفی را برای انجام داشتم، این کار را انجام می‌دادم ولی قبل از شروع کار، یک سری موضوعات را برای مشتریم توضیح می‌دادم که در همین جلسه هم راجع آن موضوعات کامل صحبت می‌کنم که اگر در شرایط مشابه شرایط من قرار گرفتید، از تجربه‌ی من استفاده کنید. ولی بعد از آنکه مستقل شدم، دیگر در چنین شرایطی قرار نگرفتم ولی همیشه به هنرجویانم بابت انجام دادن یا انجام ندادن کار رنگ و لایت با موادی که مشتری همراه خود می‌آورد، توضیح داده‌ام و دلایل و تجربیاتم را در اختیارشان گذاشته‌ام. و حال در این ویدیو راجع به این...

ادامه‌ی مطلب

تبدیل شدن به متخصص رنگ و لایت - رخشا غلامی

چگونه از صفر تبدیل به یک متخصص حرفه‌ای شویم؟

یادم است زمانی که وارد حوزه‌ی رنگ و لایت شدم، کاملاً در این حوزه یک صفر مطلق بودم! هیچگونه مهارت و تکنیکی در این حوزه نداشتم و تا آن زمان فقط به فکر درس و دانشگاه و کار در حوزه‌ی تحصیل خودم بودم. حتی در خانه‌مان هم کوچکترین کار آرایشی انجام نمی‌شد و به همان حالت طبیعی خدادادی به زندگیمان ادامه ‌می‌دادیم و فقط به فکر علم و پیشرفت بودیم! و بخاطر این شرایط، زمانی که من تصمیم گرفتم وارد این حوزه شوم، از تمام هنرجویان هم‌دوره‌ای خودم عقبتر بودم و یادگیری برایم بسیار مشکلتر بود. چون تا آن زمان، مغز من در این حوزه هیچ تجربه‌ای نداشت و این کار را برای من مشکل کرده بود. ولی من با پشتکار و استمرار بالا به آن چیزی که می‌خواستم رسیدم و نه تنها رسیدم بلکه در آن حوزه به...

ادامه‌ی مطلب

لباس ساده برای ضبط دوره آموزشی رنگ و لایت - رخشا غلامی - متخصص سلامت و زیبایی مو

لباس ساده

دوستم شروع کرده به ویدیو درست کردن و تو هر ویدیو یک لباس متمایز و یک استایل موی متفاوت داره و این نظرم رو جلب کرد. بعد یادمه یه روز که می‌خواستم برم سالن برای ضبط، به خواهرم تلفنی شب قبلش گفتم فردا می‌خوام برم یه سری ویدیوی آموزشی ضبط کنم، خواهرم هم گفت چندتا لباس با خودت می‌بری؟ راستش نه! من همه‌ی ویدیوهای آموزشی که به صورت عملی بوده رو با یه لباس رفتم جلوی دوربین. با یه شومیز ساده‌ی سفید، یه روسری تور مشکی، یه کاور مشکی مخصوص آرایشگر همین! وقتی تصمیم گرفتم که دوره ضبط کنم، نشستم فکر کردم چطور می‌تونم اصل رو پررنگ کنم و از هر چیزی که حاشیه درست می‌کنه دوری کنم. دوست داشتم علم و آگاهی و مهارتی که آموزش داده میشه، دیده بشه و مورد توجه قرار بگیره تا چیزهای حاشیه. هر چیزی که می‌شد شرایط رو...

ادامه‌ی مطلب