09
مهر
بایگانی برچسب ها: ایمان
06
خرداد
لبهی سکو
گاهی مدتها یا حتی سالها به دنبال تحقق خواستهای هستی.
مثل مهاجرت،
تغییر شغل،
ازدواج،
بچه دار شدن،
و مثل هر چیزی که یک تغییر خاص باشد و مسیر فعلی زندگیات را به طور کل تغییر دهد.
و حالا بعد تمام آن خواستنها و انتظارها،
زمان تحققاش رسیده...
لبهی سکوی پرش ایستادهای و زمان پریدن به وجه دیگری از زندگیست.
اعتراف میکنم که برای من کمی قرار گرفتن در این شرایط ترسناک است و فکر میکنم تنها راه گذر از این ترس،
پریدن با چشمان بسته است!
ایمان داشتن به اینکه شاید حالا و اکنون چیزی از آن سمتِ درِِ زندگی نمیبینی ولی حتماً مسیر برایت نورانی و هویدا میشود.
ایمان داشتن به اینکه نتیجهی آن خواستنها و قدم برداشتنها، نه تنها ترسناک نیست بلکه حتماً پُر از خیر و برکت است.
فقط ایمان به غیب است که در این لحظاتِ زندگی، قلبت را آرام میکند...
و شاید خراب...
07
مرداد
وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا 🤍
وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا.
یکی از بهترین ترجمههای قرآن، ترجمهی مکارم شیرزایست.
بابت آن، بسیار سپاسگزارم 🤍
ــــــ
این روزها مفهوم قشنگی از توکل در وجودم شکل گرفته است.
توکل یعنی سیستم دقیق جهان، هیچوقت اشتباه نمیکند.
از وقتی این موضوع در من نهادینده شده، هر فکر، نگاه و دیدگاه را با این آگاهی میسنجم.
یک آرامش و صلحی در من ایجاد شده.
قبلاً هم این دیدگاه که اگر خوبی یا بدی از این جهان میبینم، بخاطر خودم است را قبول داشتم ولی این آگاهی، کلاً یک تحوّل عمیق در من ایجاد کرد.
انگار قبلاً همه چیز در سطح بوده و حال عمق یافته.
شاید روزی برسد که درک عمیقتری از این آگاهی داشته باشم که حتماً آن روز میرسد ولی الان همین اندازه هم من را آرام میکند...
🤍
02
مرداد
شناور در آب
در سفر اخیرم به شمال و رفتن به دریا اتفاق جالبی افتاد.
وقتی در دریای زیبای خزر در حال لذت بردن بودم، خواهرم به من و دخترش یاد داد که چطور میتوانیم روی آب شناور شویم.
چم و خم کار را گفت و گفت که ممکن است در دفعات اول چه تجربهای داشته باشیم ولی تاکید کرد که
با همهی اینها مطمئن باشین میاین روی آب، چون قانونشه. فقط رها باشین. رهای رها.
یکی دو بار اول برایم سخت بود ولی چون خواهرم را میدیدم که به راحتی روی آب شناور میماند، ادامه دادم و البته ذهنی به خودم گفتم من به سیستم خدا اعتماد میکنم. رها بودن من نشان از ایمانم است.
با اهرم رنج و لذتی که، هرچقدر رهاتر باشی یعنی به سیستم این جهان بیشتر اعتماد داری، به راحتی بعد چند بار امتحان کردن، روی آب شناور...
24
تیر
ربُّنا الله
من ریتم این آهنگ را خیلی دوست دارم.
کدام آهنگ؟
الله الله الله
الله الله الله
لا اله الی الله
لا اله الی الله
ایران ایران ایران...
(با ریتم بخونیدش 😉)
و هر بار آن را میشنوم، یک ایمان قوی و یک بیایمانی قوی در این آهنگ میبینم.
یک ایمان و شرک همزمان.
یک جا فریاد میزنند نیست خدایی جز الله.
بعد در ادامه میگویند فردا که بهار آید آزاد و رها هستیم!
یعنی همان موقع که با تمام وجود دم از ایمان و وجود خدا میزنند، شریکان زیادی را برایش قائل میشوند و یک ناتوانی عظیم را به او (یا سیستم جهان) وصل میکنند.
یعنی من اگر جای خدا بودم، میگفتم کدام خدا را میگویند دقیقاً؟!
البته که خدا جواب آن بیایمانی و شرک را داده.
نه اینکه خدا بدهد.
نتیجهی آن بیایمان، همین است.
نتیجهی سیستم دقیق خداوند همین است که در زندگی هر انسانی میبینیم.
به جنسیت و نژاد و...
07
تیر
ایمان به غیب 🤍
وقتی در راهی قدم برمیداری،
جهان، تو و ایمانت به راه را میآزماید.
اینجا دو راهیست که فقط مومن میتواند از پس راهی که انتخاب کرده، برآید.
یادم است در کلاس نویسندگی، استادم تا نوشت قهرمان داستان همیشه مومن است، سریع پرسیدم یعنی چی همیشه مومن؟!
آن روزها درگیر کلمهی مومن بودم و مثل ناقوسی آن کلمه در ذهنم زنگ زد.
مومن یعنی پایدار در راهی که انتخاب کرده.
قهرمان داستان مومن است به راهش.
گاهی خطا میرود ولی برمیگردد به راهی که به آن معتقد است.
همیشه مومن...
ابراهیم نماد همیشه مومن است برای من.
حتی در راه اثبات ایمانش، قدمهایی برداشته که فکر کردن به آنها، بدون درک و حس ایمانش، عجیب به نظر میرسد.
ولی او میدانست به چه ایمان دارد.
میدانست راهی که در آن است تنها و تنها خیریت برای او دارد.
مومن در زمان انتخاب دو راهی، تجزیه و تحلیل نمیکند.
راه درست...
26
تیر
Give up
من چند وقتیه Give up کردم.
واقعا تسلیم شدم و سپر انداختم.
به جایی رسیدم که بگم هیچی نمیدونم، با عقل خودم هیچ کاری انجام نمیدم و تسلیم.
اونجا که میگه
“باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون، ساحل همونجاست”
دقیقا من همونجام.
همون مرحله.
و البته که نه ترسی هست نه ناراحتیی...
🤍
14
تیر
خوب ماندن 🤍
خوب بودن در سختترین شرایط،
یک ایمان، اصالت و پای خود ایستادنی میخواهد که هر کسی از پس آن برنمیآید.
من هم در خیلی از زمانها و در خیلی از موقعیتها آنطور که باید، خوب نبودم.
ولی حال که یکی از مهمترین دلخوشیهای زندگیام را از دست دادهام و نوری نیست، تصمیم گرفتهام من عوض نشوم.
یا بهتر است بگویم عوض بشوم.
یک بار در این موضوع هم خوب بمانم، اگر دنیا آن چه را که من میخواهم به من نمیدهد...