09
مهر
بایگانی برچسب ها: تجربه زندگی
21
تیر
پاندای کونگ فو کار تحت فشار است!
نمیخوام غر بزنم ولی اگر کسی این روزها بهم بگه:
حالا مگه چیکار میکنی که انقدر میگی کار دارم و خستهام؟!
یا در جوابم بگه:
همین؟! فقط فلان کار؟! هنوز تموم نشده؟!
اولاً دوست دارم بزنم از وسط حتماً به دو قسمت نامساوی تقسیمش کنم ولی خب خیلی مودبانه لبخند میزنم و میگم:
کار زیاده منم خیلی عادت به کار زیاد ندارم. تموم میشه به زودی...
دوماً نصف خستگیهام رو بهش بدم تا بفهمه وقتی میگم خستهام یعنی چی.
شاید بعضی از آدمها، خیلی خیلی بیشتر از من در زندگیشون مشغله و کار داشته باشن و حتی شاید بیشتر مشغلههاشون گرفتاری باشه تا خوشی.
ولی من در بیشتر زمانهای عمرم، پاندای کونگ فو کار بودم!
وقت کافی برای خوابیدن و استراحت کردن داشتم.
زمانی برای تفکر و خلوت کردن و آرامش در روز داشتم.
برنامههای روزانهی سبکی داشتم که خیلی راحت و شیک پیش میرفت.
آخرش هم...
02
مرداد
شناور در آب
در سفر اخیرم به شمال و رفتن به دریا اتفاق جالبی افتاد.
وقتی در دریای زیبای خزر در حال لذت بردن بودم، خواهرم به من و دخترش یاد داد که چطور میتوانیم روی آب شناور شویم.
چم و خم کار را گفت و گفت که ممکن است در دفعات اول چه تجربهای داشته باشیم ولی تاکید کرد که
با همهی اینها مطمئن باشین میاین روی آب، چون قانونشه. فقط رها باشین. رهای رها.
یکی دو بار اول برایم سخت بود ولی چون خواهرم را میدیدم که به راحتی روی آب شناور میماند، ادامه دادم و البته ذهنی به خودم گفتم من به سیستم خدا اعتماد میکنم. رها بودن من نشان از ایمانم است.
با اهرم رنج و لذتی که، هرچقدر رهاتر باشی یعنی به سیستم این جهان بیشتر اعتماد داری، به راحتی بعد چند بار امتحان کردن، روی آب شناور...