پایان فصل و شروعی تازه 🤍

مدت‌ها بود که منتظر رسیدن امروز و این لحظه بودم. لحظه‌ای که یک فصل مهم کاری‌ام تمام شود و فرصت قدم گذاشتن در راه جدیدی که هر روز شور و شوقش را داشتم، ایجاد شود. امروز، آن روز است. ششم آبان ماه ۱۴۰۳ این پایان شکل گرفت و یک شکل رهایی را آن روز تجربه کردم. و امروز فرصتی شد برای استارتِ راه جدید. ولی راستش را بگویم تا این لحظه‌ی روز که صدای اذان مغرب می‌آید، کاملاً‌ در خماری به سر می‌برم! به نظرم قرص کافئین اعتیاد‌آور است. دیروز که از مسافرت برمی‌گشتم و بخاطر دلایلی باید تا شب، در هوشیاری کامل به سر می‌بردم، هر زمان که احساس خستگی و خواب سراغم می‌آمد، یک قرص می‌خوردم و امروز تا الان یا خوابم یا احساس خوابآلودگی دارم! امروز کاری که مدتها بود منتظر شروعش بودم را شروع کردم ولی خبری...

ادامه‌ی مطلب